تصویر روز: در سوم آوریل ۱۹۸۱، دستگاهی به بازار رسید به نام «Osborne 1»؛ محصولی که می توان عنوان اولین لپ تاپ تجاری تاریخ را به آن بخشید. ۳۵ سال پیش، لپ تاپ ها چندان هم قابل حمل نبودند و می توان گفت اکنون، وزن شان تا حد بسیار زیادی کاهش یافته و طراحی آنها نیز تغییرات چشمگیری داشته. به گزارش وبسایت دیجیاتو اما محصولات امروزی چگونه از نسل های گذشته خود الهام گرفتند؟
شخصی که پشت پرده توسعه اولین کامپیوتر همراه بود، دکتر «آلن کی» (Alan Kay) نام داشت؛ رویاپردازی که موفق شد به ایده چنین محصولاتی دست پیدا کند. اما اولین شخصی که این ایده را عملی نمود و آن را طراحی کرد، «لی فلسنستاین» (Lee Felsenstein) نام داشت.
چشم اندازی دور از دسترس
دکتر آلن کی، یکی از پیشگامان و تاثیرگذارترین افراد در دنیای کامپیوترهای شخصی به شمار می رود. شاید بتوان «استیو جابز» را بزرگترین طرفدار دکتر کی دانست.
جابز همواره در نطق های اصلی خود یا مصاحبه های مهم اش، برخی از صحبت های الن کی را تکرار می کرد و به آنها ارجاع می داد: «افرادی که به نرم افزار اهمیت می دهند، باید سخت افزار خودشان را بسازند» یا «بهترین شیوه برای پیش بینی آینده، ابداع آن است».
دکتر الن کی در حال به نمایش کشیدن نمونه اولیه از لپ تاپ Dynabook؛ محصولی که هیچگاه به تولید انبوه نرسید.
در سال ۱۹۶۸، زمانی که در دانشگاه یوتا در رشته مهندسی مشغول دریافت دکترای خود بود، با راه و روش جذابی آشنا شد که توسط آن، به کودکان مدرسه خصوصی ماساچوست، زبان برنامه نویسی یاد داده می شد. در همان زمان متوجه شد که سرنوشت کامپیوترها این است که به شکل تعاملی، وظیفه تقویت کردن قدرت های انسانی را داشته باشند. این در حالیست که در دهه ۶۰ میلادی، به طور کلی کامپیوترها مفهوم جدیدی بودند.
در راه برگشت از ماساچوست، به این فکر می کرد که کودکان نباید برای کار کردن با چنین دستگاهی، صرفا مجبور به نشستن پشت یک میز باشند. به یاد نمونه اولیه نمایشگر ۱۶ در ۱۶ پیکسلی افتاد که سال گذشته آن را دیده بود و سپس در ذهن خود ایده ها را پرورش داد.
دو سال بعد به شرکت زیراکس (Xerox) پیوست و در مرکز تحقیقات پالو آلتو (Palo Alto Research Center یا PARC) مشغول به کار شد. در همان مجموعه بود که نقشی بسیاری کلیدی در توسعه رابط کاربری گرافیکی ایفا کرد (چیزی که جابز به مک و سپس گیتس به ویندوز آورد). در سال ۱۹۷۲، در حالی که همچنان در زیراکس بود، به سراغ ایده های قدیمی اش رفت و درخواست کرد منابع مورد نیز برای ساخت یک کامپیوتر همراه به نام «Dynabook» در اختیارش قرار گیرد؛ محصولی بی سیم و بیش از اندازه تعاملی که به کودکان اجازه می داد یاد بگیرند، خلق کنند و خودشان با دستگاه به کار بپردازند.
این همان تصویر سازی است که توسط الن کی و در درخواست ساخت Dynabook انجام شده است.
دکتر کی طی مصاحبه ای می گوید: «در انتهای دهه ۶۰ میلادی، افتخار این را داشتم که در اولین هدست واقعیت مجازی که توسط «ایوان سادرلند» (Ivan Sutherland) توسعه می یافت کمک کنم. همین موضوع به من یاری رساند تا راحت تر به فکر توسعه Dynabook افتم چرا که در این محصول نیز همانند هدست واقعیت مجازی، بخش هایی از دستگاه می توانست همراه کاربر باشد و نمایشگر، بر روی چند چیپ سوار شده بود.»
در این تصویر ایوان سادرلند را می بینید که سیستم واقعیت مجازی «شمشیر داموکلس» (Sword of Damocles) را بر سر دارد؛
یک سیستم VR بسیار اولیه که دکتر الن کی در توسعه آن نقش داشته است.
وی ادامه می دهد: «ایده دیگری که در آن زمان از سوی «نیکلاس نگروپونته» (Nicholas Negroponte) پیگیری می شد، این بود که کامپیوترها در محیط اطراف انسان ها جاسازی شوند؛ در همه جای جهان. شما به عنوان کاربر صرفا لازم بود یک قطعه الکتریکی کوچک با خود به همراه داشته باشید که به سیستم بگوید چه کسی هستید. امروز در دنیای ما این اتفاق بیشتر و بیشتر در حال رخ دادن است.»
زمانی که دکتر کی موفق شد حالت کلی یک نوت بوک را برای خود ترسیم کند، به سرعت یک ماکت مقوایی از آن ساخت و جای یک کیبورد و قلم استایلوس را خالی گذاشت. سپس شروع کرد به جا به جایی اجزای مختلف تا برای هر بخش، یک مکان کاملا ایده آل پیدا کند. در سال های بعدی، این ایده ی Dynabook بود که به بزرگان دنیای کامپیوترهای شخصی یاری می رساند تا کامپیوترهایی قابل حمل توسعه دهند.
Osborne 1
ایده Kay، منجر به توسعه محصولی به نام NoteTaker از سوی زیراکس شد؛ نمونه اولیه ای که در PARC توسعه یافت. در این کامپیوتر تلاش شده بود تا ایده های دکتر کی برای Dynabook، به بهترین شکل با تکنولوژی های همان زمان توسعه پیدا کنند.
کامپیوتر NoteTaker دارای ۲۵۶ کیلوبایت حافظه بود که در آن زمان رقمی تحسین برانگیز به شمار می رفت. تنها مشکل آن، وزن ۲۲ کیلوگرمی اش بود که باعث شد هیچگاه به تولید انبوه نرسیده و صرفا در حد و اندازه یک نمونه اولیه باقی بماند.
اما در سوم آوریل ۱۹۸۱، یعنی دقیقا ۳۵ سال پیش، Osborne 1 از مرحله آزمایشی خارج شد و از سوی شرکت Osborne Computer Corporation به فروش رسید. محصول یاد شده اولین کامپیوتری بود که با هدف قابل حمل بودن توسعه پیدا کرد. همانطور که پیشتر گفتیم، طراحی این کامپیوتر همراه از سوی آقای «لی فلسنس تاین» (Lee Felsenstein) انجام شد.
«لی فلسنستاین» (Lee Felsenstein)، طراح کامپیوتر Osborne 1
آقای فلسنس تاین در رابطه با طراحی کامپیوتر مورد بحث می گوید: «به خوبی ایده ای که الن کی در مورد Dynabook در سر داشت را می دانستم و راستش حتی آن را در Xerox PARC هم دیده بودم. به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره ی شرکت Osborne Computer، ایده ساخت چنین محصولی را مطرح کردم. می خواستم دقیقا این محصول را همانند ایده های الن کی بسازیم، اما در آن زمان، تکنولوژی نمایشگر و حافظه به گونه ای نبود که اجازه چنین کاری به ما بدهد. اگر به سراغ فناوری های فوق پیشرفته این دو بخش می رفتیم، قیمت دستگاه بیش از اندازه بالا می رفت.»
در همان هنگام، مهندسین اپل به نام های «بلر نیومن» (Blair Newman) و «تریپ هاوکینز» (Trip Hawkins)، به ایده ی CP/M رسیده بودند؛ کامپیوتری قابل حمل که از دو درایو مخصوص اجرای فلاپی دیسک برخوردار بود و یک مانیتور CRT هم به آن متصل می شد.
این دو شخص ایده شان را پیش استیو جابز می برند اما او، ایده را رد می کند. همان ایده از سوی شرکت Osborne انتخاب می شود تا یک کامپیوتر تجاری قابل حمل ساخته شود. (تریپ هاوکینز بعدا رفت و شرکت غول پیکر Electronic Arts را تاسیس کرد)
Osborne 1 که از سوی آقای فلسنس تاین توسعه پیدا کرده بود و در این راستا کارش را هم به بهترین شکل انجام داد. برای مثال، قرار بود تا نمایشگر بتواند در هر خط ۴۰ کارکتر را نشان دهد در حالی که وی آن را به گونه ای طراحی کرده بود که قادر به نمایش ۵۲ کارکتر گردد.
Osborne 1 از نظر تجاری محصولی کاملا موفق بود اما عمر کوتاهی داشت.
بازخورد به این کامپیوتر عالی بود و در مدت کوتاهی توانست تقاضای بالایی به دست آورد. اما برخی مسائل مرتبط با سوء مدیریت باعث شد تا مشکلات بسیاری پش آید. برای مثال، آقای فلسنس تاین از سوی مدیریت مجبور شده بود تا بر روی مشکلات بسیار سطح پایین تر تمرکز کند در حالی که قدرت خلق محصولات قدرتمندی را داشت.
از غیر قابل حمل، به قابل حمل
مشکلات باعث شدند تا در سال ۱۹۸۳، عرضه محصول مورد بحث متوقف شود. سپس کامپیوتر همراه دیگری تحت عنوان «Compaq Portable»، رقیب Osborne 1 شد؛ محصولی که در ژانویه ۱۹۸۳ به بازار عرضه گشت.
شرکت Compaq در حالی روی کامپیوتر خود نام Portable را قرار داده بود که وزن آن به ۱۳ کیلوگرم می رسید؛ ۲۰ درصد بیشتر از Osborne. از سوی دیگر کامپیوتر مورد بحث از سیستم عامل MS-DOS بهره می برد و می توان گفت در این زمینه اولین رقیب جدی IBM بود.
اما اولین لپ تاپ که وزن معقولی داشت و کابر می توانست بدون نگرانی از انداختنش، آن را با خود حمل کند، GRiD Compass 1101 نام داشت. این محصول اولین کامپیوتر همراهی بود که به لپ تاپ های امروزی شبیه است و نمایشگر آن در نقش درب آن به کار گرفته شده بود. رزولوشن نمایشگر دستگاه به ۳۲۰ در ۲۰۰ پیکسل می رسید و البته قیمت آن از ۸ الی ۱۰ هزار دلار متغیر بود.
الن کی می گوید: «GRiD Compass یکی از اولین لپ تاپ ها با نمایشگر تخت بود. کلاس کاری اش چند مرحله از Osborne بالاتر می رفت. توسط شخصی به نام «John Ellenby» توسعه پیدا کرده بود که او هم پیشتر در Xerox Parc مشغول بوده. البته سیستم نرم افزاری حاضر در این لپ تاپ از Osborne 1 سطح پایین تر به شمار می رفت، هر چند که من به طور کلی از کارکردش راضی بودم.»
توشیبا T1100 در سال ۱۹۸۵ از راه رسید. دارای صفحه نمایشی تک رنگ بود که رزولوشن ۶۴۰ در ۲۰۰ را به ارمغان می آورد.
در همان سال کامپیوتر همراه دیگری به نام TRS-80 Model 100 معرفی شد که به نمایشگر LCD و مودم داخلی مجهز شده بود و البته، وزن آن صرفا دو کیلوگرم بود چرا که انرژی خود را از طریق ۴ عدد باتری AA به دست می آورد. مدتی بعد و پس از موفقیت هایی که توسط Toshiba T1100 و Kaypro 2000 کسب شد، اپل هم در سال ۱۹۸۹ به این نتیجه رسید که زمانش رسیده تا وارد بازار کامپیوترهای همراه شود.
Powerbook از اپل دارای یک گوی چرخان (trackball) بود که بعدا همین ایده به ترکپد انجامید.
اولین کامپیوتر همراه توسط اپل، «Macintosh Portable» نام داشت و البته همه را نا امید کرد. دو سال بعد، شرکت ساکن کوپرتینو سری محصولات Powerbook را معرفی کرد که با استقبال بیشتری رو به رو شد. Powerbook از اپل دارای یک گوی چرخان (trackball) بود که بعدا به ترکپد تبدیل شد.
ویندوز ۹۵ و لپ تاپ های مدرن تر
در این نسخه از ویندوز، قابلیت های برای مدیریت انرژی قرار داده شد که کاربر به راحتی می توانست از درون ویندوز آنها را به شکل مد نظر خود درآورد. همین ویژگی ابتدا از سوی سازندگان سخت افزار مورد پذیرش نبود. با این حال استفاده از حالت مصرف انرژی کمتر در ویندوز، یکی از علت های اصلی رسیدن طراحی لپ تاپ ها به نقطه کنونی است.
پس از ویندوز ۹۵ و ویژگی های تاثیرگذار آن بود که سازندگان سخت افزار نیز طراحی چنین محصولاتی را دست خوش تغییرات بزرگی کردند. برای مثال، Toshiba Portégé اولین کامپیوتر همراهی بود که در آن از باتری های لیتیوم-یونی استفاده شد. سپس، پشتیبانی از اتصال USB به ویندوز ۹۸ رسید و باز هم لپ تاپ ها تکامل یافتند.
iBook از اپل که از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۶ ساخته می شد.
سری محصولات «iBook» از اپل، اولین کامپیوترهای همراهی بودند که اتصال Wi-Fi را در اختیار کاربران گذاشتند. پیش از هزاره سوم می توان گفت که شرکت هایی نظیر Compaq، توشیبا، HP، ایسر، فوجیتسو، NEC، اپل و پاناسونیک همه سهمی بسیار مهم در رشد کامپیوترهای شخصی از نوع همراه داشتند.
پروژه غیر انتفاعی «One Laptop Per Child» (یک لپ تاپ به ازای هر کودک) باعث ساخته شدن لپ تاپ هایی ارزان قیمت برای امور تحصیلی دانش آموزان شد.
پروژه یک لپ تاپ به ازای هر کودک، در سال ۲۰۰۵ آغاز به کار کرد و لپ تاپ هایی با قیمت ۱۰۰ دلار می ساخت. این محصولات با هدف تحصیلی ساخته شدند و از این جهت، دستگاه هایی پویا بودند. از آنجایی که هدف توسعه یافتن آن مربوط به مسائل آموزشی می شد و ایده اصلی، با «Dynabook» هماهنگی داشت، آقای الن کی هم به این پروژه پیوست و باز هم سهم دیگری در توسعه این محصول ایفا کرد.
وی در همین رابطه می گوید: «زمانی که این پروژه آغاز شد، تلاش کردم تا برخی موارد را در آن جای دهم. برای مثال، کودکان بتوانند به زبان محلی خود و بدون نیاز به یک شخص بالغ با چنین دستگاهی کار کنند.»
تبلت، نت بوک و انقلاب پردازش کامپیوتری که همچنان در حال تکامل است
معرفی آیفون در سال ۲۰۰۷ و آیپد در سال ۲۰۱۰، باز هم موجب تغییر بازی شد. ناگهان عبارت «فرا PC» رواج یافت و محصولاتی نظیر نت بوک ها، دو در یک ها (هیبریدی) و البته تبلت ها تلاش کردند تا جایگاه کامپیوترهای شخصی را بگیرند. محصولات جدید در طرح های نهایی متفاوتی عرضه می شوند و این دقیقا همان جایگاهی است که اکنون در آن قرار داریم.
نکته اینجاست که نوع جدید دستگاه ها، به ما کمک می کنند تا ساده تر بتوانیم محتوا مصرف کنیم، مخصوصا زمانی که در حال حرکت هستیم. مشکل اساسی دستگاه های دوران فرا-پی سی این است که به هیچ عنوان محصولات مناسبی برای خلق محتوا نیستند.
الن کی می گوید: «لازم به اشاره است که اکنون و پس از گذشت سال ها، مایکروسافت سرفس و آیپد پرو به این نتیجه رسیده اند که کاربران به کیبورد و استایلوس نیاز دارند. چرا ما در دهه ۶۰ میلادی با ایده ی Dynabook به چنین نتیجه ای رسیده بودیم و چرا بزرگترین شرکت های حوزه ی فناوری، پس از گذشت چند دهه و در همین سال های اخیر به این نتیجه گیری دست یافته اند؟»
آقای کی باور دارد که هنوز هم پس از گذشت این همه سال، یک «Dynabook» واقعی از راه نرسیده و ایده اصلی او محقق نگشته است. او که بنیان گذار ایده ی کامپیوترهای شخصی همراه بوده، با نگاهی به کامپیوترهای معمول و ملزم کردن کاربر به نشستن پشت یک میز، به ایده خود دست یافته بود و تصور می کرد که به طور کلی کامپیوتر ها پس از «دستگاه چاپ»، اختراعی بی نظیر بوده اند.
کی می گوید که ۱۵۰ سال طول کشید اروپایی ها، به پتانسیل اختراع Gutenberg دست پیدا کنند (ماشین چاپ از سوی شخصی آلمانی به نام Johannes Gutenberg در سال ۱۴۴۰ میلادی اختراع شد). حالا هم همینطور است. این روزها هنوز شکاف هایی را در محصولات مرتبط با مقوله کامپیوترهای شخصی می بینیم.
اما آیا از اینجا به بعد، باز هم آینده ای روشن در انتظار لپ تاپ ها است؟ طراح اولین لپ تاپ تجاری جهان، آقای فلسنستاین، چنین به این پرسش پاسخ می دهد: «طرح لپ تاپ ها، در آینده و تا مدتی بسیار طولانی با ما همراه خواهد بود. انگشت های مان را نمی توانیم کوچک تر کنیم. نمایشگرهای کوچک تر از این هم بی معنی هستند.»
دیدگاهتان را بنویسید