رشید خلیدی، استاد فلسطینی مطالعات خاورمیانه در دانشگاههای کلمبیا و شیکاگو درباره دوران ابتلای« ادوارد سعید» شرق شناس مشهور به سرطان خون به صراحت می گوید:“ او در دوازده سال، از زمان تشخیص بیماریاش، بیش از آنچه ما در یک یا دو زندگی کامل آرزوی انجامش را داشته باشیم، فعالیت علمی انجام داد.”.
سخن از استاد بزرگ ، هادی خانیکی عزیز است که اکنون در هنگامه ی ابتلا به بیماری خویش، همچنان پر صلابت و پر توان به گفت وگو می اندیشد و می نویسدو با اطمینان کامل -که بحق ستودنی و قایل احترام است – از امید هایش به زندگی و نگارش مقالات و کتابها و خلق آثارجدیدش می گوید.
در همین ده روزی که از ابتلایش به سرطان پانکراس خبر داده است حداقل دو یادداشت قوی نوشته است :یادداشت اول که در تاریخ 29فروردین در روزنامه اعتماد با عنوان « درد که کسی را نمی کشد» چاپ شد، لبریز از امید و گفت وگو است و البته در همین مطلب است که سرفصلی جدید به نام «همزیستی سرطان و ارتباطات» را به دانش امروزمان اضافه می کند، همان موضوعی که او به جد در درسهایش به ما می گفت: «در حیطه علوم ارتباطات نمانید و با نگاهی به توسعه همه جانبه ، به همه موضوعات فرابخشی بیندیشید.»
در یادداشت دوم هم که با عنوان « ارتباطات و فلسفه درد» در روز دوشنبه پنجم اردیبهشت ماه در روزنامه اعتماد به زیور چاپ آراسته شد ، بازهم بین ارتباطات و روانپزشکی با اشاره به «انگ» و «استیگما»، پیوند می زند، از اینفودمی کرونا نگران است، به صورت بندی های گفت وگو با پزشکان در باب دغدغه هایی برای آینده ایران اشاره می کند و در نقطه طلایی این یادداشت می گوید : «تصویر زندگی سرطانی ، تصویر پایان همه آرمان ها، آرزوها، کنش ها ، تکاپوها برای هر کس نیست»
به همین دلیل است که به خودم جرات می دهم او را با ادوارد سعیدی مقایسه کنم که رشید خلیدی با حسرتی زاید الوصف او را توصیف می کند.
موضوع آنجا جالبتر و جذاب تر می شود که بدانیم دکتر هادی خانیکی در کمتر یک ماه اخیر هم- با اطلاع از میزبانی مهمانی نه چندان محترم – چهره ای فعال، پرتوان و پویا از خودش را در دنیای روشنفکران و صاحب نظران ترسیم کرده است .
در یادداشت « امید بدون خوش بینی» که درروز یکشنبه 21 فروردین در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده همچنان از امید می گوید و اعتقاد دارد که امید محرکه نیرومندی برای چیرگی بر دشواری های گوناگون است.
در میزگرد «امکان و امتناع گفت و گو در ایران» که بیستم فروردین برگزارشد، با اشاره به اینکه خود از منتهی الیه عدم گفت و گو به منتهی الیه گفت و گو رسیده است می گوید: «انحصار در کلام و متکلم وحده شدن مناسبتی با دیالوگ ندارد». او در این میزگرد از دنیایش که بر سه پایه اندیشه و علم و سیاست بناشده است می گوید و اضافه می کند:« جایگاه گفت ودر مناسبات سنتی ما قویتر از مناسبات مدرن ما است و به هعمین دلیل است که امروز مکانی برای گفت وگو نداریم» . وی در این میزگرد هم به روال همان درس های دانشگاهی به اخلاق نقبی می زند و می گوید:« یکی از لوازم تحقق گفت وگو بر خورداری از اخلاق گفت واست»
در گفت و گو با ایسنا که در روز دوم اردیبهشت رو خروجی خبر گزاری ایسنا قرار گرفت: همان روند اداوراد سعید در زمان ابتلا به سرطان خون را تکرار می کند آنجا که می گوید:
«از فرصت سرطان استفاده می کنم و کتاب هایی را که فرصت نکردم، به سرانجام می رسانم. یکی از کتاب ها درباره ی گزیده مباحثی است که درباره ی مانوئل کاستلز و جامعه ی شبکه ای داشتم. کتاب دیگر با کمک عده ای از دوستان که در دوره ارشد و دکتری با من درس داشتند و در زمینه آب هست، در حال نگارش است. همچنین کتابی با موضوع کرونا قرار است تالیف شود؛ درباره ی آنچه که در این مدت در زمینه ارتباطات سلامت رخ داد. همچنین به دنبال این هستم درس هایی در دوره کارشناسی با موضوع ارتباطات و توسعه که نظریه های نوین ارتباطات توسعه را در برمی گیرد، تکمیل کنم. خوشبختانه کتابی را هم برای آنچه که در دوره ارشد می تواند مفید باشد، با محوریت مباحث مرحوم دکتر تهرانیان و عنوان «اندیشه پیشرفت و توسعه ی ملی در ایران» را قبلا به اتمام رسانده ام که در دست انتشار است و در طول یکی ـ دو ماه آینده منتشر خواهد شد.»
مشاهده این همه توانمندی و قدرت و امید در کسی که در توانمندی و هوشمندی و خردمندی اش اش شکی نیست ،نشان می دهد که استاد خانیکی دارد با مهمان ناخوانده اش زندگی می کند و شب و روز با او در گفت و گو است.قطعا با شناختی که ازاو وجود دارد، او فعالتر از قبل و پر تلاشگرتر از همه سالیان عمرش خواهد شد واین آرزوی من و همه دوستدارانش است که: همچنان قلمش مانا باشد ، اندیشه اش گشوده و دانشش افزون تا بتوانبم از سرچشمه دانشش بهره مند باشیم.و البته اگر به مانند ادوارد سعید مارا مهمان زندگی نامه ای به قلم خودش نیز کند، بهتر می توانیم اورا و خودآگاهی اورا نیز درک کنیم. آمین
# پی نوشت: ادوارد سعید شرق شناس معروف در سال (-۱۹۳۵) در بیت المقدس فلسطین د به دنیا آمد. تحصیلاتش را در همان جا، قاهره و ماساچوست به انجام رسانید در سال ۱۹۴۷ پدرو مادر سعید به مصر کوچ کردند در ۱۷ سالگی به توصیة خانواده عازم امریکا شد و تحصیلات خود را در دانشگاههای پرینستون و هاروارد در رشته ادبیات تطبیقی به پایان رساند.وی به زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی مسلط بود و از زبانهای اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی و لاتین نیز آگاهی داشت. در سال ۱۹۹۱ پس از یک معاینة پزشکی سعید به بیماری لاعلاج خود ، سرطان خون، پی برد و از آن زمان تا هنگام مرگش یعنی در طول ۱۲ سال در عین مبارزهای خستگی ناپذیر با این بیماری یکی از غنی ترین دورانهای آفرینندگی علمیاش را آغاز کرد. زندگی نامه اداورد سعید هم در همین دوران به نام Out of Place به معنای بی جایی یا ناکجایی یکی از زیباترین آثار این منتقد فرهنگی است .
دیدگاهتان را بنویسید