تصویر روز: پائولو فریره اندیشمند و منتقد برزیلی در حدود شصت سال پیش در کتاب ارزشمند خود، «آموزش ستمدیدگان» یا «آموزش برای ستمدیدگان» با انتقاد جدی از شیوه های مرسوم و معمول آموزشی آن روزها – که اتفاقا برخی از آن شیوه ها هنوز هم که هنوز است در بسیاری از مراکز آموزشی حاکمیت می کند – بر شیوه ای جدید از آموزش تاکید کرد که در آن فرآیند آموزش واقعی (یا ضروری) به یک فرآیند ارتباطی تبدیل می شودفرایندی که بر اساس آن نه تنها سوژگی و عاملیت ستمدیده رشد مییابد، بلکه آموزشدهنده نیز در رابطهای دوسویه با وی( معلم) قرار میگیرد و در این صورت معلم از جایگاه اقتدار «دانای کل» فاصله گرفته و در متن یادگیری دوجانبه، به آموزش مستمر خود متعهد میگردد وی دراینجا بر این نکته تاکید و ابرام دارد که «آموزشدهنده خود نیازمند آموزش دایمی است!».
از منظراو انتقال یک سویه معلومات از یک منبع موقتی قدرتمند به دریافت کنندگان انفعالی به رشد شخصیت آنها کمک نمی کند و به همین خاطر «فریره» نظام جدیدی را تحت عنوان آموزش ستمدیدگان عنوان می کند که بر مبنای اصول پنجگانه ی «محاوره»،« طرد تفاوت دو طرف ارتباط»،« اعتقاد به توانایی فرد»،« اعتقاد به خلاقیت فرد«،« مشارکت در کوشش های رهایی بخش» استوار است.
هدف از طرح این مقدمه، تلاش برای جلب و حذب افکار به مقوله آموزش از یک طرف و نیزتاکید بر این نکته است که می توان با اندکی تامل در فرایند های جاری و ساری، به شیوه ها و رویکردهای حاکم خرده گرفت وبا ایجاد چالش به ایده های جدید و نوظهور رسید کما اینکه احتمالابسیاری از کشفیات و اختراعات و برنامه ها و فعالیت های خلاقانه ی بشر نیز با طرح سوال از «چرایی»و تلاش برای دریافت «چگونگی» شروع شده است.
واقعیت این است که فرایند یاد گیری در همه مقوله ها و مفاهیم متاثر از عوامل و عناصری است که ارتباط مستقیمی با ذهن و فکر بشردارد واصرار بر مداومت و تکراربر یک موضوع و یا مقوله خاص است که در نهایت با قرار گرفتن در بخشی از ذهن، به مهارت می انجامد و این شاید نکته ای باشد که بتوان به عنوان یک گزاره ی قابل اتکاء به آن فکر کرد.هرچند در حوزه علوم انسانی و رفتاری نمی توان یک قاعده خاصی را برای همگان بصورت یکسان در نظر گرفت.
بر اساس این منطق ودر یک نگاه کلی به فرایند آموزش برای مفهومی به نام بیمه در کشور، و با الهام از نظر فریره، می توان و باید بر شیوه و وروال ترسیم شده بر آموزش برای یاد گیری این مفهوم در کشور انتقاد کرد، چه هم همه ی مفاهیم این مقوله از طرف دانایان کل به ما القاء می شود و هم شیوه هاو روش های حاکم بر یاد گیری این مقوله «سنتی»، «از بالا به پایین» وبه تعبیربدبینانه ی «فریره» شاید «بیهوده» باشد .
سوالی که می توان طرح کرداینکه : چگونه می توان مفاهیم بیمه ای رابه دیگران آموزش داد ؟وبه بیان بهتر مگرو یا چرا شیوه های آموزشی فعلی پاسخگوی نیازهاتی آموزشی بیمه ای برای همه مخاطبان نیست؟
برای پاسخ به این سوال و یاابهام می توان به برخی از شاخص های آماری اشاره کرد:
– در سال 2019میزان حق بیمه سرانه ، 818 دلار بوده است که همین شاخص در مدت مشابه برای کشور ما7.1میلیون ریال است(142 دلار) .
– در سال 1398ضریب نفوذ بیمه در کشور 5/2 درصد است و این رقم در دنیا رقم 7 را نشان می دهد.
– سهم کشور ما از حق بیمه تولیدی در بازار دنیا در حدود 2/0 درصد است.
بر اساس آمار نشان می دهد هرچند در قیاس با بسیاری از حوزه ها در کشور عملکرد صنعت بیمه کشور با همه محدودیت ها و مقرراتی که بسیاری از آنها در ید قدرت خود این صنعت نیست، عملکرد قابل قبولی است ولیکن واقعیت این است که نمی توان با این عملکردبه گسترش بیمه در کشور امیدوارشد و تغییر در این رویکردها نیازمند نگاهی دوباره است و هیچ کس را نمی توان یافت که سهم و تاثیر آموزش را دراین عرصه بی اثر بداند.
اما همانگونه که گفته شد بازنگری درشیوه های آموزش مفاهیم بیمه ای نان شبی است که اگر درست توزیع نشود، میزان حق بیمه سرانه در کشور همان است که بود و میزان ضریب نفوذ بیمه نیز اگر عقب تر نرود جلوتر نیز نخواهدرفت، چه دنیا نیز در این فاصله منتظر رسیدن ما نمی ماند.
صنعت بیمه کشور در برهه هایی خاص از تاریخ خود تلاش هایی سینوس وار در این زمینه داشته است ،در چند سال اخیرنیزبا اتخاذ برخی از شیوه ها و ترفندها مانند «گنجاندن مفاهیم بیمه در کتب درسی» و«آموزش های مستقیم بیمه ای به دانش آموزان» و نیز «تعریف یک روز از سال 19-آبان- به عنوان زنگ بیمه» ( که می توان از منظر ارتباطات آیینی آن را تحلیل کرد) آموزش مفاهیم بیمه ای جانی تازه گرفته است که هرچند قابل قبول است ولی نباید به آن اکتفا کرد.
در این زمینه باید از همه زمینه ها و آموزه ها بهره برد ،آموزههای فریره نیز – هرچند مربوط به قریب به شصت سال پیش است- اما میتواند به سهم خود کمکی باشد برای اجتماعی کردنِ رابطه بین کانونها و سازمانهای بیمه گربا ستمدیدگان،(از منظر فریره ) و بیمه گذاران بالقوه (از منظره نگارنده) ، تا بتوان از طریق ایجاد زبان مشترک و کاهش شکاف بین آنها، سلاحی برای توانمندسازی مردم ساخت . با این رویکردعلاوه بر شناخت عمیق موقعیت و نیز رشد قابلیتهای نهان، چراغی برای بهره گیری بیشتر از خدمات بیمه ای توسط مردم روشن خواهدشد.
◊ جواد گودرزی
دیدگاهتان را بنویسید