تصویر روز: خطیب جمعه تهران گفت: مشکل ترخیص کالا از گمرک و نظایر آن که مردم را با مشکلات مواجه میکند، به خاطر نادانی، سستی و بی توجهی مسئولان مربوطه است.
به گزارش فارس، متن سخنان آخر هفته آیتالله محمد امامی کاشانی خطیب جمعه تهران به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم محمد و علی اله الطیبین الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین
قال الله العظیم فی کتابه الکریم
مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّه (سوره مبارکه توبه آیه کریمه 120)
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
بحث پیرامون کلمه «تمدن» است که تمدن به چه معنا و آیا تمدن را انبیا آوردند، مخصوصاً خاتم انبیا آورد، یا تمدن را دیگران به عنوان دانشمند و به عنوان صاحب نظر مطرح کرده اند. کلمه تمدن ریشه ای در قرآن کریم دارد و آن ریشه مدینه است. «مدینه طیبه» که اکنون در عربستان سعودی است به عنوان مدینه طیبه و قبله گاه تمام امت اسلام است پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبلاً یثرب نام داشته است و با هجرت پیغمبر اکرم از مکه به مدینه به عنوان «مدینه الرسول» ملقب شده است و مُعَنوَن شده است بعنوان «مدینه الرسول». حالا چرا مدینه گفته شد؟ به علت این که مدینه نقطه ای بود از نظر آب و هوا و از نظر حاصل و آنچه وسیله آسایش است در مدینه بهتر بود، لذا به عنوان «مدینه الرسول» نام گذارده شد. پس تمدن از همان ماده «مدن» و «مدینه» گرفته می شود و لذا علمای لغت وقتی تمدن را بحث می کنند، می گویند که تمدن به معنای شهری گری و در شهر بودن و تخلق به اخلاق حسنه داشتن و با هم به خوبی عمل کردن، از خشونت دوری کردن، از آبروریزی اجتناب کردن، به یکدیگر احترام گذاشتن و لذا تمدن داشتن به همین معناست یعنی تخلق به اخلاق انسانی. این کلمه تمدن در لغت ها و واژه های مختلف به همین معنا مطرح شده است مثلاً به عنوان اخلاق حسنه، به عنوان دوری از جهل و زندگی بر اساس علم و معرفت که اقرب الموارد بیان کرده و تمدن داشتن یعنی دارای تربیت بودن و با یکدیگر خوب و خوش عمل کردن و زندگی بر پایه آسایش استوار بودن.
یک بحثی است در فلسفه بعثت انبیا که نبوت ریشه اش کجاست. بعضی آورده اند ریشه را در ربط انسان به خدا، که این درسته ولی شیخ الرئیس بوعلی سینا در کتاب شفا در بحث نبوت این مطلب را مطرح میکند که انسان «مدنی بالطبع» است یعنی طبعاً همه انسانها، فطرتاً همه انسانها می خواهند با هم باشند و انس داشته باشند و این منوط بر این است که حقوق های همه محترم باشد، همه در آسایش باشند، در رفاه باشند و این را می گوید نکته ای است در تکامل انسان که تکامل انسان وقتی است که در یک نقطه ای که همه جمع اند از نظر اخلاق و روش و حرفه و صنعت و زندگی همه با هم بر اساس عدل، مواسات، با هم بودن، حقوق یکدیگر را رعایت کردن و اگر بنده بخواهم این تعبیر را عرض کنم که کتاب حقوق امام زین العابدین علیه السلام که در باره حقوق بحث شده است، تمام حقوق، حقوق انسان نسبت به خدا، حق خدا بر انسان، حق خود آدمی بر آدمی، ارحام، همسایگان، بستگان، حقوق اجتماعی، حقوق سیاسی، تمام اینها برمی گرده به همان تمدن اسلامی بنابراین مسئله تمدن و مدنیت یک ریشه قرآنی دارد مَاکَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّه همراه پیغمبر بودن و راه او را یاد گرفتن و درست عمل کردن. این تمدن و این مدنیت یک نقطه ی بالای بالا دارد و آن تمدن جهانی است، در برابر توحش، در برابر بربریت، آن تمدن، تمدن جهانی بودن، تمدن امام عصر ارواحنا له الفداست که در این روایت چنین آمده است: محمدبن یعقوب کلینی رحمت الله علیه در کتاب وزین کافی این حدیث را آورده است از امام باقر علیه السلام که فرمود إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وقتی حجت ما و قائم ما قیام کند، وَضَعَ اَللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُئوسِ اَلْعِبَادِ دست می گذارد بر سر مردم، دست خدا، دست ولایت، بر سر جهانیان این کنایه از آن است که عنایت آن حضرت بروز میکند توجه آن حضرت ظهور پیدا می کند و آن وقتی است که دولت او تشکیل شده و فجمع به عقولهم عقلها همه با هم میشه، جمع میشه، وحدته، انسجامه، انسانها بر اساس عقل با هم عمل می کنند نه بر اساس جهل، نه بر اساس خشونت، معرفت، رحمت، لطف و بالاخره عقل و فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلاَمُهُمْ مردم بلوغ پیدا می کنند، به حد حُلم می رسند، بلوغ، یعنی تا حکومت جهانی آن حضرت نیامده و تمدن اساسی و اصلی نیامده انسانها نابالغند، انسانها صغیرند، انسانها زندگیشان آن زندگی پاکیزه با هم نیست. خوب؛ حالا این تمدنی که مطرح است و به عنوان این که اخلاق جامعه باید چنین باشد روششان باید چنین باشد، یک نگاهی باید کرد به تاریخ، نگاهی باید کرد به دنیا، ببینیم دنیا الان در چه حاله در توحشه؟ در جنگه؟ در خونریزیه؟ در این که زندگی انسانها را تباه کنه؟ و همه را نابود کنه؟ برای این که خودش بمانه؟ همین وضعی که در امریکا پیداست، در صهیونیسم پیداست، در اذناب همین استکبار مشاهده میشه، این همین توحشه و یکی از دلایل غیبت آن حضرت که امام عصر ارواحنا له الفدا غایب میشه، یکیش همین هست که تمدن ها بیان و بینند کاری نمی توانند بکنند، تا آن تمدن بیاد که جَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلاَمُهُمْ این چنین باشد و تاریخ بشریت و دنیای امروز این حقیقت را نشان می دهد که جهان نیاز دارد به یک تمدن واقعی، نیاز دارد به مدنیت، دنیا نیاز دارد به یک چنین اخلاق و حرفه و صنعت و عزت و مواسات و برادری و با هم بودن. به آبروها، حیثیت ها، موقعیت ها، ملاحظه و توجه داشتن فعلاً دنیا در صغارت به سر می برد، در کودکی به سر می برد، تا آن زمان بیاید که ظهور ولی عصر ارواحنا له الفداست که همه باید تلاش کنیم برای آمدن چنین روزی.
در اینجا نکته ای رهبر معظم انقلاب دام ظله با آقایانی که در شورای هماهنگی بودند در مسائل اقتصادی بیان کردند.
در شورای عالی هماهنگی اقتصادی که در حضور رهبر معظم انقلاب تشکیل شد، یکی از فرازهای صحبتشان این است، هدف از برگزاری این جلسه بیان راهکارهای عملی است که در کوتاه مدت نتیجه دهد و تأثیر آن در زندگی مردم مشخص گردد. البته لازم است اجرای این راهکارهای عملی و تأثیرگذاری به همت جدی و تلاش پیگیر رؤسای قوا و مسئولان مربوط و مرتبط با سه قوه و سازمانها انجام بگیرد. بعد هم این نکته را اضافه می کنند این که از ظرفیت ها استفاده بشود و از توانایی های فراوان استفاده بشود این تحریمها را بی اثر می کند، به شرط آن که بخواهیم و همت کنیم و به دل مشکلات برویم. تحریمها را بی اثر می کند، اگر چنین تلاشی برای همه مسئولان در امور اقتصادی باشد.
بیانی از حضرت سجاد علیه السلام است که آن بیان در اینجا مناسب است، ایشان می فرماید که وَ اَمّا حُقوقُ رعیَّتُکَ بِالسّلطان حقوق رعیت، وقتی رعیت است که سلطان دارد، سلطان کیست؟ سلطان آن کسی است که قدرت دارد بر مردم و لذا می فرماید فَان تَعلَمَ انَّکَ تو بدانی که تو این قوت را پیدا کرده ای، این قدرت را پیدا کرده ای، وزیر شدی، وکیل شدی، قاضی شدی، مدیر شدی، این مسئولیتهاست. این مسئولیتها، یک عبارتی است باز در همینجا، می فرماید که این پنجاه حقی که امام زین العابدین علیه السلام مطرح کرده اند، این پنجاه حقی که در اینجا مطرح شده این حقوق، حقوقی است که نمی شود از آن شانه خالی کرد، فَهذه خَمسونَ حقَّاً مُحیطٌ بِکَ این پنجاه حقه که به تو احاطه دارد لا تَخرُج مِنها فی حالٍ من الأحوال به هیچ وجه از این حقوق نمی توانی شانه خالی کنی، به تو احاطه دارد، از راست، از چپ، از روبرو، از پشت سر، از بالا، از پایین، فرار نمی توانی بکنی. این بر تو که سلطنت داری، همان سه قوا، همان کسانی که دست اندرکار هستند، که رهبر عزیزمان دام ظله همین سفارش و توصیه جدی را دارند، می فرماید امام زین العابدین علیه السلام که از اینها نمی شود شانه خالی کرد همه مسئولند، همه مسئولند، در گوشه و کنار امور کشور و مسائل اقتصادی آنقدر فراوان است که اگر مسئولیتها عمل شود، اینها به وظیفه شان عمل کنند، کشور از این وضع و گرفتاری نجات پیدا می کند. اگر همه به این وظیفه شان عمل کنند و بدانند که چنان وظیفه ای دارند. همین گمرک، نظیر این امور، مشکلاتی که برای مردم پیش می آید، به خاطر نادانی به خاطر سستی، به خاطر بی توجهی، به خاطر این که بگه این کار اوست نه کار من، در حالی که نمی توانی از این خارج شوی و حالٍ منَ الاَحوال این یک حقیقتی است که باید به این حقیقت توجه کرد و جامعه اسلامی را باید نگه داشت و مدنیت و تمدن یکی همینه، مدنیت و تمدن یعنی اخلاق، یعنی رفاه، یعنی آسایش و این هم به دست کسانی است که دست اندرکار هستند این وظیفه را باید جدی بگیریم و باید به این تکلیف عمل کنیم و توجه به این داشته باشیم که مسئله زندگی مردم است، اقتصاد جامعه، یک چنین تحول و یک چنین تحرک و پیگیری و تلاش و کوشش احتیاج دارد و بر شانه همه کسانی است که دست اندرکار هستند و دارند کار می کنند. خوب بنابراین تمدن و مدنیت معنایش در حقیقت یک چنین ارتباطی است که با یکدیگر باید داشته باشند. شیخ الرئیس در همین کتاب شفا مثال می زند می گوید خدای متعال ابروها را چنین خلق کرد، بعد از کف پا مثال می زند، کف پا را این چنین آفرید که انسان بتواند راحت حرکت کند، آیا جامعه نباید به یک چنین کمالی آراسته شود؟ وقتی خدای متعال راجع به انسان با این زیبایی و با این حل تمام نیازها با وجود تمام مشکلهاست، پس بنابراین نبوت و این که باید یک چنین تمدنی و یک چنین کمال و تکاملی باشد این برای جامعه نیازه. بعد در پایان آن بیانی که امام سجاد علیه السلام دارند، می فرماید کسانی که قدرت دارند آن که ما أعطاکَ الله من فضل هذه العزّه خدا به تو عزت داد، صندلی داد، مقام داد، تلفن و دستگاه داد و می توانی کار انجام دهی و این کاری که خدا به تو داد و القوّه الّتی قَهَرتَ بها أن تکون لله شاکراً خدای متعال خواست تو شاکر باشی، نعمت خدا را شکر کنی من شکر الله أعطاه فیما أنعم علیه خدای متعال به تو اگر شاکر بودی یعنی این صندلی را شکر گذاشتی، این میز را شاکر بودی و دنبال رفتی و تلاش کردی اگر چنین شد، در تلاش کردن، تو به لطف خدا و رحمت خدا دست یافته ای و اگر تو چنین نکردی، تو نشناختی این مقام را، تو نشناختی این وظیفه را، گفتی دیگران بکنند، کار ما نیست، اگر نشناختی، کفران کرده ای این نعمت را، پس بنابراین این نعمت را باید تو اهمیت بدهی و برای این نعمت ارزش قائل شوی، مخصوصاً در این شرایطی که ما در دنیای توحش قرار گرفته ایم ما در دنیای بربریت قرار گرفته ایم. گرچه مدعی تمدن اند این تمدنی است که پیداست می بینید، این تمدن نیست، جز خونریزی، جز جنایت، جز دنبال این که چگونه ما فلان جا را بگیریم، فلان تصرفات را بکنیم، فلان جامعه را به خاک ذلت بنشانیم، این فکری است که جامعه بشری داره و یکی از نتایج بحثم این بود که فلسفه غیبت یکی اش همین است که دنیا برسد به این که باید آن تمدن اساسی وجود پیدا کند، تا مردم راحت باشند و نکته دوم این که قبل از ظهور آن حضرت در صغر و کودکی زندگی می کنند، یعنی نه آبروها محفوظه نه عزت ها محفوظه، نه صله رحم مطرحه، نه دیگران مطرحه، این وضعی که متاسفانه در شرایط امروز پیداست. این همان حالتی است که باید به همان بربریت و خودبینی و خودخواهی تعبیر کرد.
این وظیفه ماست، در اعتقاد به اسلام در اعتقاد به کلمات اهل بیت علیهم السلام و این که ما این راه را برویم، در اخلاق چنین باشیم، در امور کشور آنچنان اهتمام داشته باشیم آن وقت است که می توانیم بنده شاکر خدا باشیم.
والسلام علیکم و رحمت الله
دیدگاهتان را بنویسید