تصویر روز: کتاب توسعه لذت های زندگی نوشته محمد حسینی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای حاوی مطالب و نکات جالبی است لذا به تمامی علاقمندان و اهالی کتاب پیشنهاد می کنیم در صورت امکان از مطالب بسیار مفید و کاربردی این کتاب بهره مند شوند.
در ادامه بخشی از کتاب «توسعه لذت های زندگی» آقای محمد حسینی با عنوان «نظمیدن.ی آغاز» را ملاحظه می کنید.
نظم بخشیدن نقطهی آغاز زندگیِ لذتبخش است. این جمله فقط معنی تیتر بالا نیست. یک پیام مهم برای همهی کسانی است که لذت از زندگی را فقط در «کیف و کوک» آن میدانند: چیزی مثل خوشگذرانیِ مدام و حالتی مثل بطالت کردن، بدون اینکه دغدغهای داشته باشند. اما برخلاف تصور این عده نظم و لذت، همنشینان بسیار رفیقی هستند. اگر خیلی موافق نیستید که زندگیِ منظم لذتبخش است، هفت کلمهی زیر را ببینید که در سایهی نظم دادن به زندگی به دست میآیند:
1- موفقیت
2- بهروهوری
3- زندگی هدفمند
4- آرامش
5- خلاقیت
6- ارتباط اثربخش
7- محبوبیت
رابطهی نظم با این کلمات بسیار واضح است. این هفت ویژگی زمانی وارد زندگی شما میشوند که منظم باشید. برنامهریزی با اجرای منظم، رسیدگی به موقع به امور و تعهد داشتن در وعدهها، باعث میشوند استرس ما به شدت کمتر و کارایی ما بیشتر شود. همهی اینها هم ویژگیهای فردی و جمعی ما را بهبود میبخشد. حالا نظرتان چیست؟
نظم و لذت چه رابطهای در زندگی شما دارند؟
واقعا بدون نظم نمیشود که نمی شود. امروز به صورت علمی میدانیم که رسیدن به هر هدفی و بهطور کلی به سرانجام رساندن کارها، برایمان شادمانی میآورد. بنابراین به نظر میرسد نظم بخشی به زندگی میتواند جزو اولین برنامههای ما باشد. اما چگونه باید منظم باشیم؟ چرا اینقدر در مسیر منظم بودن شکست میخوریم؟ اصلا تابحال برای اینکه به یک نظم دهنده تبدیل شوید و به نظم در زندگی برسید کاری کردهاید؟ امروز چگونه سعی میکنید نظم را وارد زندگیتان کنید؟ اصلا چه تصویری از نظم در زندگی دارید؟ بهتر است این پرسشها را در حین مرور چند راهکار عملی پاسخ دهیم.
◊ هفت پیشنهاد برای رسیدن به نظم شخصی
1- قبل از شنبهی معروف شروع کنید
شنبه برایمان به سنبل رسیدگی به کارهای عقب افتاده و یا تکمیل پروژههای نیمه کاره تبدیل شده است. این شنبهها در زندگی ما تمامی ندارند. بهانهای است برای به تعویق انداختن کارها که بزرگترین آسیب را به زندگی ما وارد میکند. اگر ذهن شما عادت به تعلل کند و یاد بگیرد که میشود کارها را به تعویق انداخت، هر کجا احساس خستگی کرد، شما را به سمت رها کردن کار هدایت میکند.
اصلاح ذهن در چنین شرایطی بسیار کار دشواری است. اما اگر بخواهیم اوضاع را بهتر کنیم، چارهای جز تحول فکری در این مورد نداریم. ابتدا خودتان را بسنجید که چقدر در این دام گرفتار هستید. مثلا اگر اهل رند کردن ساعت باشید، اصلا نشانهی خوبی نیست. فرض کنید قرار است کار مهمی انجام دهید و الان ساعت هفت و هفده دقیقه است. اگر گفتید از هشت شروع میکنم، معلوم میشود این عادت منفی در شما وجود دارد.
برای شکستن این سد ذهنی بهترین تمرین این است هر کاری را که میخواهید و باید انجام شود، انجام دهید. همان لحظه اقدام کنید و اجازه ندهید ذهنتان شما را تا موقع ساعتهای رند معطل کند. ساعت 7:17 دقیقه با ساعت 8:00 هیچ فرقی با هم ندارند. زمان فقط یک سری اعداد قراردادی بین ما هستند، پس خودتان را در این اعداد محدود نکنید و در زمان جاری باشید. با این قدم کوچک شروع کنید و بعد بروید به سمت اینکه کارها را همان روزی که تصمیم میگیرید، انجام دهید.
2- عوامل حواسپرتی را دور کنید
برای به نتیجه رساندن کارها و اتمام آنها که البته درد بزرگ نصف و نیمه رها کردن برنامهها را همهی ما چشیدهایم، هیچ چیزی موثرتر از تمرکز روی آن برنامه نیست. تمرکز یعنی بدانیم ذهن خودآگاه ما فقط میتواند در لحظه یک کار انجام دهد. اگر در موقع رانندگی به پادکستی گوش میدهید، یکی از این دو کار را حتما با ذهن ناخودآگاهتان انجام میدهید.
بنابراین یک دلیل بزرگ تمام نکردن کارهایمان این است که وسط یک کار، هزار کار دیگر هم میکنیم. باید یک کار و فقط یک کار را انجام دهید. دوساعت برایش وقت بگذارید. بدون موبایل و پیامهای آنلاین و هزار عامل حواسپرتی دیگر.
3- بی سحرخیزی منظم نمیشوید
کسانیکه که صبحهای زود بیدار میشوند، انگار همیشه با دیگران چند پله فاصله دارند. آرامش دارند و بدون عجله و اضطراب هستند. انگار فرصت سحرخیزی برای تمرکز روی کارها و به نتیجه رساندن آنها یک نسیم جادویی است. شاید برای این است که در صبحهای زود عوامل حواسپرتی به شدت کمترند.
4- برنامه خلوتسازی نصب کنید
تنها برنامهای است که اگر نصب کنید، نه تنها فضایی از حافظهی شما را اشغال نمیکند بلکه مدام به شما فضای کاری و زندگی بیشتر و بهتر میدهد.
اکثر ما مشتاقیم همیشه بهترین گزینه را انتخاب کنیم. برای این کار هم عادت کردهایم با گزینههای موجود تصمیم نگیریم و مدام به سراغ گزینههای جدید و بیشتری برویم. ولی از آنجاییکه ما آدمها در روز باید حدود هفتاد تصمیم بگیریم، بسیار مهم است که وقتمان را چقدر برای این تصمیمها میگذاریم و کدام تصمیم را زودتر میگیریم. قوه تصمیمگیری مغز زود خسته میشود. بنابراین هر چه از ژست اجتماعی این روزها که آدمها مدام میگویند: «خیلی سرم شلوغه و وقت ندارم» فاصله بگیرید و اتفاقا سعی کنید آدم سرخلوتی! باشید، زیر آوار کوهی از تصمیمهای نگرفتهتان نمیمانید. گزینهها را کم و کمتر کنید (البته کمی به بیرحمی یا بیاحساسی نیاز دارد) و سریع تصمیم بگیرید. اگر به موقع تصمیم نگیرید و تصمیم را به آخرین زمان ممکن واگذار کنید، معمولا بدترین تصمیم ممکن را خواهید گرفت.
زیاد بودن گزینهها باعث میشود گاهی به خاطر اینکه نمیتوانید تصمیم بگیرید، قید انتخاب را بزنید و این سرآغاز اهمالکاری است. راستی بعضی تصمیمها را که روتین زندگی هستند، میشود از تصمیمهای روزانه به تصمیمهای هفتگی و ماهانه یا شاید به رویهای ثابت تبدیل کرد تا از تعداد تصمیمهایی که در روز میگیریم، کم کند.
5- انگیزههای ارزشمند را کشف کنید
نظم شما بدون انگیزه دوام نمیآورد. شما برای چیزی منظم عمل میکنید که برایتان مهم باشد. به جلسهای شیک و مرتب و تمیز و سر وقت میروید که برایتان مهم باشد. به همین دلیل پیادهسازی یک کار در زندگی به طور دایمی یا به عبارتی خلق یک عادت در وجودمان، به یک عنصر ارزشمند نیاز دارد تا به آن متصل باشد. خود عادت یا عملی که انجام میدهیم نمیتواند برای ما همیشه لذتبخش بماند. اگر آن عادت نتیجه ارزشمندی برای ما نداشته باشد، خیلی زود لذتش هم برایمان عادی میشود.شما یک جلسه با دوستانتان به ورزش میروید. خیلی خوشتان میآید و فردا هم با آنها قرار میگذارید، اما بعد از سه روز دیگر آن میل روز اول و دوم در شما نیست. کسی میتواند ورزش کردن را همیشگی کند که از آن نتیجهی ارزشمندی مثل به دست آورن سلامتی را دنبال کند. تمرین روزانه و طوطیوار عادتی که هدفش را ندانیم، خیلی زود ما را خسته میکند.
6- سه کار ستارهدار انتخاب کنید
باز هم باید انتخابی بیرحمانه انجام دهید. بدون اینکه احساسی عمل کنید، باید سه کار مهمتان را انتخاب کنید.
هر روز هم باید این کار را انجام دهید. اگر هر روز چک لیست بلندبالایی از کارها را مینویسیم یا در ذهنمان داریم اما خیلی کم پیش میآید همه آنها را تیک بزنیم، باید کاری کنیم که مهمترین کارهایمان را براساس زمانی که داریم انجام دهیم. ولی معمولا ما مهمترین کارها را مدام به تعویق میاندازیم. چون کارهای ساده برای مغز ما شیرینترند. زودتر به نتیجه میرسند. کارهای مهم معمولا پیچیدهترند و به زمان و انگیزهی بیشتر نیاز دارند. بنابراین در ادامهی مسیر خلوتسازی، اینجا هم به تصمیمگیری مهم و سختی نیاز دارید.
معمولا کاری مهم و باارزش است که نیاز واقعی شما باشد. مربوط به تعهداتی که در قبال خودتان و دیگران دارید باشد. در مسیر اهداف و ارزشهای زندگی شما باشد و البته کار ماندگاری باشد و نتیجه و اثرش در آینده هم برای شما قابل بهرهبرداری باشد.
7- کار بعدیتان را آگاهانه انتخاب کنید
وقتی یک کاری را در چکلیست برنامهها تیک میزنید، برای خستگی در کردن، اقدام بعدیتان ناخودآگاه است. مثلا سراغ موبایل میروید و شروع میکنید به چک کردن صفحات مختلف. این عادت ناخودآگاه گاهی شما را ساعتها از سرزمین برنامههایتان دور میکند. اینجاست که احساس پیروزی ناشی از تیک اول، دوباره جایش را به عذاب وجدان بطالتِ طولانی مدت میدهد.
بنابراین یکی از عواملی که اجازه نمیدهد ما به برنامههایمان در طول یک روز به طور کامل برسیم، همین کارهای ناخودآگاهی است که عمدتا عادتهای بدی هم هستند. آنها را برای آرام کردن ذهن انجام میدهیم. فقط هم موبایل نیست. کارهای خانه یا نظافتهای شخصی بیموقع و وسواسگونه هم، جزو همین عادتهاست.
اگر برنامههایتان آن طور که دلتان میخواهد پیش نمیرود، به این روش عمل کنید: بعد از انجام هر کاری و تیک زدن در چک لیست برنامهها، بلافاصله به کار بعدی فکر کنید. انجامش ندهید. فقط فکر کنید چه کاری را چطور باید انجام دهید. این لحظاتی که برای این کار میگذارید، بسیار حایز اهمیت است. وقتی تصمیم میگیرید جشن کوچکی بعد از اجرای موفق یک برنامه بگیرید، آن چند لحظه فکر کردن و تعیین چه و چگونگی کار بعدیتان، اجازه نمیدهد بقیه روزتان را غرق کارهای ناخودآگاه شوید و وقتتان خارج از برنامه پر شود. بنابراین هر برنامه باید شامل اجرای آن کار و دقایقی تامل و فکر کردن به کار بعدی باشد. بعد که آگاهانه مشخص کردید کار بعدیتان چیست، حالا میتوانید چند دقیقهای که آن را هم تعریف میکنید، از کارها جدا شوید. البته این بار به خاطر همان چند لحظه تفکر و دانستن کار بعدی با حواس جمع استراحت میکنید.
اجرای این هفت روش علاوه بر اینکه به ذهن ما تمرین نظمیدن میدهد، عضلات اراده ما را هم قویتر میکند و ذهن منسجمتری برای ما میسازد. از سوی دیگر کم کم دچار این مفهوم میشویم که تنبلی و بطالت هم بسیار عالی است و نه تنها لذت بخش است که برای زندگی ضروری هم هست، اما یک شرط دارد و آن اینکه برای تنبلیهایمان هم نظم داشته باشیم و برنامه. آگاهانه «کیف و کوک» کنیم. غرق نشویم. در هیچ چیزی ناخودآگاه نمانیم. حتی در چیزهای خیلی خیلی خوب و درست. باید در بسترهای مختلف این رودخانه زیبای زندگی با مهارت و آگاهانه شنا کرد و لذت برد.